در داستانی از این مجموعه، خانم مکویلیامز از خواب میپرد و خیال میکند حالا که رعدوبرق شده باید حسابی مراقب بود و شوهرش را از خواب میپراند و دستورهای عجیبوغریب به او میدهد. از آنسو، آقای مکویلیامز تصمیم میگیرد خانهاش را مجهز به دزدگیر کند و هر بار که سر و کلهی دزدها در خانهاش پیدا میشود چارهای جز این ندارد که دوباره نصاب دزدگیر را به خانهاش دعوت کند و بگوید اگر میشود کمی مجهزترش کند. همهچیز برای یک برشِ خندهدار از موقعیتی ترسناک آماده شده است. و آخرش هم مشخص میشود که صدای رعبانگیز رعد، تنها توپهایی بوده که مردم برای جشن و شادی در میکردهاند... و در داستانی دیگر، مردی که هنوز از راه نرسیده میگوید وقت ندارد و میخواهد کارش را زود انجام دهد و برود و مجبور میشود حکایت مردی را گوش کند که ظاهراً او هم وقتش پر بوده و میخواسته به شهرش برگردد... تکتکِ این داستانها نشان از نبوغ درخشان و طنزِ کمنظیر مارک تواین دارند...
موضوع | رمان غیرفارسی |
نویسنده | مارک تواین |
مترجم | علی مسعودینیا |
تعداد صفحات | 117 |
قطع جلد | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
تيراژ | 500 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1397 |
عنوان اصلی | The Science vs Luck |
طراح جلد | فواد فراهانی |
زبان اصلی | انگلیسی |
مجموعه | جهان کلاسیک |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد