مرد سوم

کمی پس از پایان جنگ جهانی دوم، هالی مارتینز که شغلش نویسندگی است و نانش را از راه نوشتن داستان‌های عامه‌پسند وسترن درمی‌آورد، به دعوت هری لایم، دوست قدیمی‌اش که ده سالی است او را ندیده، به وین اشغال‌شده می‌رود. اما به محض ورود به شهر، به گوشش می‌رسد که هری در یک تصادف اتوموبیل کشته شده. او پس از ملاقات با آنا (دوست‌دختر لایم) و برخی دوستان دیگرش، از اساس به این حادثه‌ی رانندگی مشکوک می‌شود. خیلی طول نمی‌کشد تا بفهمد که دوستش هری نه‌تنها قدیس نبوده بلکه احتمالاً در کار قاچاق دارو هم بوده است. چنان‌که حالا در دهان‌ها افتاده داروهای تقلبی‌ او بوده که بچه‌ها را به کشتن داده و فلج کرده. مارتینز اما نمی‌خواهد این‌ها را باور کند. او تصمیم می‌گیرد بیش‌تر در وین بماند و ته و توی ماجرا را دربیاورد...