نیه‌توچکا نیزوانوا

نیِه‌توچکا دختربچه‌ی یتیم و معصومی‌ست که زیرِ دست ناپدری‌اش «یفیموف» بزرگ شده. ناپدری تندخو و دائم‌الخمری که اگرچه در موسیقی ـ‌این هنر محبوبش‌ـ شکست خورده اما همچنان پیش خودش فکر می‌کند یک پا نابغه است. عجیب این‌که نیِه‌توچکا همچنان شیفته‌ی این مرد الکلی است؛ انسان مفلوکی که از دخترک بهره می‌کشد و کل خانواده را به فلاکت انداخته. حتی وقتی که خانواده‌ای اشرافی از راه می‌رسد و نیه‌توچکا را از دست او نجات می‌دهند، باز هم‌چنان مشکلات به‌قوت خود باقی است. دخترک همچنان مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد، اگرچه به شکلی دیگر. وضعیتی که او را از همه‌چیز و همه‌کس بیگانه می‌کند. یک شبحِ غریبه و منزوی که در گوشه‌ای نشسته و این جماعت متظاهر و پرزرق‌وبرق را تماشا می‌کند...