تابستان ۱۹۴۲، سومین تابستان از جنگ جهانی دوم. پسر خانوادهی تُت، ژولا تُت، سرباز است و در جبهه. نامهای برای خانوادهاش مینویسد و به والدینش میگوید که به مافوقش، سرگرد وارو، پیشنهاد داده برای تغییر ذائقه و حال و هوا، به خانهی پدریاش برود و سرگرد هم این دعوت را پذیرفته و به زودی برای استراحت به خانهی تُتها میآید. ژولا از خانوادهاش میخواهد که حتماً پذیرایی شایانی از سرگرد بکنند چرا که این موضوع باعث بهبود موقعیت او در جبهه خواهد شد. خانوادهی تت هم خیلی سریع برای پذیرایی از سرگرد دستبهکار میشوند؛ به این امید که سرگرد در ازای این پذیرایی، شرایط بهتری را در جبههی جنگ برای پسرشان فراهم کند. اما کمی بعد از دریافت نامهی ژولا، تلگرافی حاکی از کشته شدن او در جبهه به دست خانواده میرسد. اما سفر سرگرد متوقف نمیشود و او به زودی وارد خانهی تُتها میشود.
موضوع | نولای غیرفارسی |
نوینسده | ایشتوان ارکنی |
مترجم | کمال ظاهری |
تعداد صفحات | 138 |
قطع جلد | پالتویی |
نوع جلد | شومیز |
تيراژ | 500 |
نوبت چاپ | 5 |
سال چاپ | 1403 |
عنوان اصلی | Tóték |
طراح جلد | سیامک پورجبار |
زبان اصلی | مجارستانی |
مجموعه | برج بابل |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد