دوست اسلیم با نامزدش میخواهد به شهر دیگری برود و پسرش را به آنها میسپرد. حالا هنک علاوهبر حفاظت مزرعه باید مراقب آلفردکوچولو هم باشد. با حضور آلفرد هنک چیزهای جدیدی را تجربه میکند؛ خوردن بستنی توتفرنگی، مواجه شدن با ماشین لباسشویی که فکر میکنند سفینهی فضایی است و... همان موقع کاری در مزرعه پیش میآید و اسلیم هنک و آلفرد را با خودش میبرد. یک نرهگاو عصبانی آنجاست. اسلیم با کمک هنک سعی میکند او را بگیرد، اما موفق نمیشود و هردویشان زخمی میشوند. اسلیم هنک را در مزرعه میگذارد و خودش میخواهد به مزرعه برگردد، اما آنقدر حالش بد است که به آلفرد میگوید رانندگی کند. اینجاست که خواننده میفهمد آلفردکوچولو، که هنک از او مراقبت میکرد، آنقدر هم کوچولو نیست! هنک در مزرعه تنها میماند و چون از پس نرهگاو برنمیآید تصمیم میگیرد به طرف مزرعه راه بیفتد، اما باز هم با سگهای دشمن روبهرو میشود و میخواهد از دستشان دربرود که توی کانال آب میافتد. آنجا در حال دستوپا زدن است و نزدیک است غرق شود که آلفرد و اسلیم پیدایشان میشود و نجاتش میدهند.
نویسنده | جان آر. اریکسون |
مترجم | فرزاد فربد |
تعداد صفحات | 125 |
قطع جلد | پالتویی |
نوع جلد | شومیز |
تيراژ | 700 |
نوبت چاپ | |
سال چاپ | 1403 |
زبان اصلی | انگلیسی |
گروه سنی | ب و ج (7 تا 12) |
مجموعه | هنک سگ گاوچران |
از مجموعهی | ردپا |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد