
آیا اوا پرون نماد فمینیسم بود؟
آیا اوا پرون، قدرتمندترین بانوی اول آرژانتین، واقعاً یک فمینیست بود، یا توانمندسازی زنان صرفاً تبلیغاتی برای پیشبرد اهداف سیاسی همسرش محسوب میشد؟
بیش از نیم قرن پس از مرگش، اوا «اویتا» پرون همچنان یک شخصیت جذاب باقی مانده است، نهتنها در زادگاهش آرژانتین، بلکه در سراسر جهان. در مطالعهی میراث او، بسیاری از محققان اویتا را به عنوان یکی از برجستهترین فمینیستهای آمریکای لاتین معرفی میکنند و به عنوان مثال، نقش او را در پیشبرد حق رأی زنان و تأسیس حزب زنان پرونیست ذکر میکنند. در مقابل، برخی دیگر، گنجاندن زنان در سیستم سیاسی آرژانتین توسط او را صرفاً یک ترفند عوامفریبانه برای تحکیم قدرت همسرش میدانند. حقیقت ممکن است جایی در این میان باشد.
صعود سریع اویتا به قدرت و پایان تراژیک او
اوا دوارته، ستارهی آن زمان رادیو، خوان پرون، رئیسجمهور آیندهی آرژانتین را در ژانویه ۱۹۴۴ ملاقات کرد، زمانی که هر دو در یک رویداد خیریه برای جمعآوری کمک مالی برای قربانیان زلزله شرکت کرده بودند. پرون، سرهنگ ارتش، در آن زمان به عنوان وزیر کار و رفاه اجتماعی مشغول به کار بود. آنها به سرعت از هم جدانشدنی شدند، علیرغم مخالفتهایی در ارتش با رابطهی پرون با یک ستارهی اپرا. آنها در سال ۱۹۴۵ ازدواج کردند و پرون سال بعد به ریاستجمهوری انتخاب شد و در عرض تنها دو سال، اویتا از یک بازیگر به بانوی اول تبدیل شد.
پرون وظیفهی اویتا را به عنوان سفیر خود در میان «دسکامیسادوس»، یعنی «بیپیراهنان»، کارگران آرژانتینی تعیین کرد که او حمایتشان را به عنوان وزیر کار جلب کرده بود. اویتا به سرعت دست به کار اجرای عدالت اجتماعی شد که بعدها هم به خاطر آن شهرت پیدا کرد. او از طریق بنیاد اوا پرون به فقرا پول و کالاهای مادی میداد و مدارس، بیمارستان و خانه میساخت.
اویتا چنان در میان دسکامیسادوس محبوب شد که وقتی پرون مبارزات انتخاباتی برای دورهی دوم ریاستجمهوری را آغاز کرد، بسیاری میخواستند اویتا به عنوان معاون رئیسجمهور نامزد شود. اما پرون از نامزدی او حمایت نکرد. اویتا با اکراه تصمیم او را پذیرفت و با چشمان گریان نامزدی خود را در یک سخنرانی رادیویی که میلیونها آرژانتینی را ناامید کرد، پس گرفت. اندکی پس از آن، اویتا بیمار شد و سلامتیاش به سرعت رو به وخامت گذاشت. او در بستر بیماری افتاد، و از همان بستر برای اولین بار در انتخابات ۱۹۵۱ رأی داد. او آخرین سخنرانی عمومی خود را در اول ماه مه ایراد کرد در حالی که پرون او را سرپا نگه داشته بود و دیگر قادر به ایستادن به تنهایی نبود. آخرین حضور عمومی او در مراسم تحلیف پرون در ۴ ژوئن بود. تنها هشت سال پس از ملاقات با پرون، اویتا در ۲۶ ژوئیهی ۱۹۵۲، در سن سی و سه سالگی درگذشت.
حق رأی زنان
اویتا در دوران ریاستجمهوری همسرش از قدرت قابل توجهی برخوردار بود. به گفتهی برخی، او میتوانست نسبتاً مستقل عمل کند و همچنین بر پرون تأثیر بگذارد. یکی از اولین اهدافی که خانوادهی پرون پس از به قدرت رسیدن به آن پرداختند، حق رأی زنان بود. حق رأی، هدفی بود که جنبش فمینیستی آرژانتین از اوایل قرن بیستم برای آن مبارزه میکرد. پرون تنها چند ماه در سمت خود بود که او و اویتا لایحهی حق رأی زنان را به کنگره ارائه کردند.
محققان خاطرنشان میکنند که بحث عمومی و تبلیغات بر سر این لایحه تا حد زیادی غیرضروری بود؛ موفقیت چشمگیر حزب پرون به این معنا بود که او آرای لازم را در اختیار داشت. با این حال، اویتا کمپینی پرشور برای این هدف به راه انداخت، گردهماییهای حق رأی را سازماندهی کرد، سخنرانیهای پرشور ایراد کرد و در برنامههای رادیویی به موضوع مشارکت زنان در سیاست آرژانتین پرداخت. در اولین سخنرانی رسمی خود پس از انتخاب پرون، او اظهار داشت: «زن آرژانتینی بر این دوره از قیمومت مدنی غلبه کرده است... زنان باید رأی دهند.» این لایحه در سپتامبر ۱۹۴۷ با مخالفت کمی تصویب شد.
هنگامی که حق رأی به زنان داده شد، این اویتا بود که وظیفهی دشوار سازماندهی آنها را به یک نیروی سیاسی پایدار بر عهده گرفت، نیرویی که البته به پرون وفادار خواهد بود. او مسئولیت حزب جدید زنان پرونیست (Partido Perónista Femenino, PPF) را بر عهده گرفت که تمامی گروهها و سازمانهای اجتماعی زنان پرونیست قبلی را در خود جای داده بود. اویتا به عنوان رئیس حزب درخشید و این حزب را به جرات میتوان یکی از موفقترین احزاب سیاسی زنان منطقه در آن زمان دانست. بخشی از موفقیت آن در تواناییاش برای عمل به وعدههای دادهشده به زنان کارگر بود، زنانی که برای درخواست پول، حمایتهای سیاسی و سایر فرصتها به مراکز محلی مراجعه میکردند. اویتا و PPF نهتنها برای تأمین حقوق زنان، بلکه، شاید مهمتر از آن، برای رسیدگی به مشکلات واقعی مانند فقر و بیکاری که زندگی روزمرهی آنها را مختل کرده بود، تلاش کردند.
حزب زنان پرونیست به زنان این امکان را داد که برای اولین بار در تاریخ کشور در مناصب سیاسی خدمت کنند. تا سال ۱۹۵۱، آرژانتین بیشترین تعداد نمایندگان زن را در نیمکره داشت. در انتخابات ۱۹۵۱، شش سناتور زن و بیست و سه نمایندهی زن انتخاب شدند. همچنین یک زن به عنوان نایب رئیس مجلس نمایندگان انتخاب شد که بالاترین سمتی بود که یک زن در آمریکای لاتین کسب کرده بود. اما شاید مهمتر از هر دستور کار «فمینیستی» که اویتا دنبال میکرد، رفتار و مسیر شغلی خود او بود. مسلماً بانوان اول دیگری نیز وجود داشتند، اما هیچ زن دیگری در تاریخ کشور تا این اندازه قدرت نداشت. به عنوان بانوی اول، اویتا نهتنها مسئولیت حزب زنان پرونیست (PPF) را بر عهده داشت، بلکه بنیاد اوا پرون را نیز اداره میکرد، عملاً وزارت کار را میگرداند و چندین روزنامه را کنترل میکرد. چنین شخصیت زن قدرتمندی، که به خوبی نشان میداد از هیچ به همهچیز رسیده است، الهامبخش جاهطلبان سیاسی آرژانتینی و زنان کارگر بود.
جنبش فمینیستی در آرژانتینِ پرون
در حالی که اقدامات و سیاستهای پرونها به زنان آرژانتینی قدرت میبخشید، کسانی که از نزدیک با اویتا در ارتباط بودند، میدانستند که او مخالف جنبش فمینیستی آرژانتین است. سخنرانیها و درخواستهای او از زنان آرژانتینی، برداشتی از زنان را آشکار میکرد که آنها را تابع مردان و برای ایفای نقش طبیعی خود به عنوان مادران و همسران میدانست، ایدهای که قطعاً با هر نظریهی اصلی فمینیسم در تضاد بود. مهمتر از همه، اویتا در وهله اول یک پرونیست بود.
جنبش فمینیستی آرژانتین نسبتاً کوچک بود و عمدتاً نتوانسته بود به اکثر زنان کشور دسترسی پیدا کند. در اوایل، این جنبش بر سر مسئلهی حق رأی با پرونیستها درگیر شد. فمینیستها به مدت پنجاه سال برای حق رأی مبارزه کرده بودند و پانزده لایحهی جداگانه در این زمینه به کنگره ارائه شده بود که همه شکست خورده بودند. آنها با ایدهی اعطای حق رأی از طریق فرمان ریاستجمهوری — همانطور که پرون در ابتدا درخواست کرده بود — مخالف بودند، زیرا این حق میتوانست بعدها توسط رئیسجمهور جدید سلب شود. آنها علاقهی پرون به این موضوع را چیزی جز یک ترفند برای جلب حمایت برای نامزدی ناگزیر او برای ریاستجمهوری نمیدانستند و به همین دلیل شروع به فعالیت در مخالفت با پرونها کردند.
از همان آغاز ریاستجمهوری پرون، اویتا خود و پرونیسم را از جنبشهای فمینیستی دور کرد. در سخنرانیهایی که به ترویج حق رأی میپرداخت، اویتا تأکید میکرد که این یک تغییر اجتماعی چشمگیر نخواهد بود، و قول میداد که حق رأی زنان را به سمت مردانگی یا سلطهگری سوق نخواهد داد — بلکه برعکس. دیدگاه شخصی اویتا نسبت به جنبش فمینیستی آرژانتین نیز ظاهراً محرمانه نبود، هرچند که اغلب توسط مورخان و زندگینامهنویسان نادیده گرفته میشود. به گفته ماریفران کارلسون محقق، اویتا «با تحقیر از فمینیستهای متعهد به عنوان زنان مردانهی الیگارشی، زنانی که میخواستند مرد باشند، پیشروان دروغینی که از ایدههای خارجی کپی میکردند، افادهایها و امپریالیستهای فرهنگی، ضدملیگرایان و بنابراین ضدپرون سخن میگفت.»
خود اویتا نیز در سخنانش این دیدگاه را تأیید میکند: «هر آنچه از فمینیسم میدانستم، برایم مضحک به نظر میرسید. زیرا، آن را نه زنانی که واقعاً زن بودند، بلکه کسانی رهبری میکردند که آرزوی مرد بودن داشتند، از این رو زنانگیاش را از دست داده و هیچ چیز نبود: فمینیسم قدم از والا به مضحک گذاشته بود.»
دیدگاه اویتا دربارهی نقش زنان نسبتاً سنتی بود. او معتقد بود که، مهمتر از همه، وظیفهی زن در خانه، به عنوان مراقب و همسر است، و اعلام کرد: «اولین هدف یک جنبش زنانه که میخواهد برای زنان خوب باشد، جنبشی که آرزوی تبدیل آنها به مردان را ندارد، باید خانه باشد.» او باور داشت که زنان میتوانند با متمدن ساختن مردان، نه با برعهده گرفتن نقشهای آنان، جامعه را بهبود بخشند. اویتا در سخنرانیهای عمومی خود بر نقش خود به عنوان مادر ملت و مهمتر از آن، تابعیت خود از پرون تأکید میکرد. از زنان آرژانتینی انتظار میرفت که از بانوی اول پیروی کنند، بیش از هر چیز به پرون وفادار بمانند و سرنوشت خود را به عنوان مادران «اِل پوئبلو» (مردم) به انجام رسانند. به گفتهی نیکی کراسک محقق، «پرونیسم مادری را به یک کارکرد سیاسی تبدیل کرد که توسط دولت تحمیل میشد.»
علاوه بر این، در حالی که اویتا به قدرت سیاسی بالایی دست یافته بود، ظاهراً علاقهی چندانی به کمک به سایر زنان برای رسیدن به همین جایگاه نداشت. به عنوان مثال، به گفتهی محقق ماریانو پلوتکین، در حزب زنان پرونیست (PPF)، اویتا «همچون یک پادشاه واقعی حکمرانی میکرد... او حضور زنان مستقلاندیشی را که ممکن بود بر او سایه افکنند، تحمل نمیکرد.» در این حزب، جاهطلبی، آرمانهای سیاسی و تفکر آزاد تشویق نمیشد، بلکه تنها وفاداری به پرون و حمایت از برنامههای او مورد تأیید بود.
فمینیسمْ ابزار عوامگرایی
شواهد به طور قاطع این ایده را تأیید میکنند که توانمندسازی زنان یکی از فلسفههای راهنمای پرونیسم نبود؛ بلکه این فلسفه توسط پرون ابداع شد و نقش اویتا صرفاً ترویج آن به عنوان نوعی تبلیغات فمینیستی بود. یکی از مؤلفههای اساسی سیاست پوپولیستی (عوامگرایانه)، جلب نظر «اِل پوئبلو» (مردم)، یعنی تودههای حامی وضعیت موجودی است که به طور سنتی توسط دولتهای قبلی نادیده گرفته شدهاند. زنان بخش قابل توجهی از نیروی کار آرژانتین را تشکیل میدادند و استفاده از قدرت آنها به معنای به دست آوردن منبع حمایت ارزشمند و بهرهبردارینشدهای برای پرون بود، با فرض اینکه به آنها اجازه رأی دادن داده میشد.
همانطور که پلاتکین در کتاب «فردا سان پرون است: تاریخ فرهنگی آرژانتینِ پرون» اشاره میکند: «زنان حقوق سیاسی به دست میآوردند زیرا پرون به زنان نیاز داشت تا آموزه او را به درون خانه بیاورند.» بنابراین، حقوق زنان به عنوان انگیزهای برای آموزش مردان، فرزندانشان و همسرانشان در آموزهی پرونیستی عمل میکرد. نقش صحیح یک زن در آرژانتینِ پرون، پرورش پرونیستهای جوان بود.
نمونهی مشابهی از سطحینگری مفهوم توانمندسازی زنان در دیدگاه پرون، حزب زنان پرونیست (PPF) بود. فعالیتهای این سازمان ارتباط کمی با سیاست واقعی داشت، که با وجود حق رأی، هنوز از نظر اکثریت، حوزهی مناسبی برای زنان تلقی نمیشد. در عوض، PPF، مانند بنیاد اوا پرون، عمدتاً مسئول ادارهی عدالت اجتماعی بود. تنها در روزهای اولیهی خود بود که PPF به سازماندهی سیاسی پرداخت؛ در آن زمان، زنان برای ترویج پرونیسم و جذب اعضای جدید حزب به مناطق روستایی آرژانتین سفر میکردند. اما پس از آنکه این وظیفه به اندازه کافی انجام شد، تلاشهای زنان بر توزیع پول نقد، کالا و حمایتها به «دسکامیسادوس» به نام پرون و اویتا متمرکز شد. آنها همچنان یک کارکرد سیاسی اساسی را ایفا میکردند — عدالت اجتماعی برای حفظ وفاداری دسکامیسادوس حیاتی بود — اما کار زنان در معنای سنتی مشارکت سیاسی نبود.
نقش زنانی که تازه به حقشان دست پیدا کرده بودند در تقویت قدرت پرون در دومین انتخابات او در سال ۱۹۵۱ آشکار بود. در این انتخابات، کل آرای پرون به ۴.۷ میلیون، یا ۶۳.۵ درصد افزایش یافت، و پرونیستها تمامی کرسیهای سنا را به دست آوردند. بیش از ۹۰ درصد زنان واجد شرایط نیز رأی دادند. اما آنچه نیز روشن بود، این بود که فرصتهای سیاسی ایجاد شده برای زنان توسط دولت جدید، منحصراً برای پرونیستها در نظر گرفته شده بود. تمامی مناصب سیاسی که توسط زنان پر شده بود، به طور اتفاقی توسط پرونیستها اشغال شده بود؛ هیچ یک از نامزدهای زن کمونیست یا سوسیالیست انتخاب نشدند.
میراث فمینیستی اوا پرون
اوا پرون همچنان یکی از قدرتمندترین زنان تاریخ آرژانتین است. او به عنوان بانوی اول، به شکلگیری مسیر تاریخ ملت کمک کرد، و در حالی که عدالت اجتماعی را برای مردان، زنان و کودکان کمبرخوردار کشور به ارمغان میآورد، حمایت از همسرش را نیز به دست آورد. نقش او در تأمین حق رأی زنان، ایجاد اولین حزب رسمی سیاسی زنان، و توانمندسازی زنان در سراسر کشور، و همچنین جاهطلبی و موفقیت سیاسی شخصیاش، باعث شده است که برخی از محققان او را یک فمینیست پیشگام بنامند. در مقابل، واقعیت این است که پرونیسم از توانمندسازی زنان عمدتاً به عنوان ابزاری سیاسی برای تقویت پایگاه حمایتی پرون و تثبیت موقعیت او به عنوان رهبر کشور استفاده کرد، که این امر باعث شده است تا دیگران ایدهی اویتا به عنوان یک نماد فمینیستی را رد کنند.
با وجود اینکه اویتا به اقرار خودش یک فمینیست نبود، اما نتیجهگیری اینکه او بنابراین هیچ کاری برای پیشبرد آرمان فمینیستی انجام نداد، اشتباهی فاحش خواهد بود. برعکس، صرف نظر از انگیزهی او، مشارکت وی در سیاست و کمپینش برای گنجاندن زنان در سیستم سیاسی آرژانتین، گامی بزرگ رو به جلو برای حقوق زنان در این کشور بود و شاید ماندگارترین میراث دوران قدرت او به شمار آید. اویتا با مشارکت دادن زنان در تصمیمگیریهای سیاسی کشور، کمک به آنها در مبارزهی روزمره برای بقا، و الهامبخش بودن از طریق مثال شخصی خود، دنیایی از فرصتهای جدید و هیجانانگیز را برای آنها گشود. تلاشهای او به ایجاد فضایی سیاسی برای زنان در آرژانتین کمک کرد، فضایی که از زمان مرگش تاکنون تنها گسترش یافته است.
منبع: Kristen. Jancuk,Eva Perón: Is She Really a Feminist Icon?.The Collector. Dec 28, 2024