
چگونه ریچارد واگنر به صدای فاشیسم نازی تبدیل شد
هنگامی که هیتلر در سال ۱۹۴۵ به پناهگاه زیرزمینی برلین رفت، یک شیء جالب توجه را با خود برد؛ دستهای از پارتیتورهای (نتهای) اصلی واگنر. ریچارد واگنر برای هیتلر بتی دیرینه بود، و این پارتیتورها داراییای گرانبها محسوب میشدند. در طول دوران دیکتاتوریاش، هیتلر واگنر را به عنوان نماد ناسیونالیسم آلمانی مطرح کرده بود و اپراهای او در آلمان نازی همهجا حاضر و بهطور جداییناپذیری با پروژهی فاشیسم پیوند خورده بودند. در واقع اینگونه بود که اپراهای واگنر به سرود ناسیونالیسم آلمانی تبدیل شدند. هیتلر که خود از شیفتگان واگنر بود، اعتبار او را به گونهای خدشهدار کرد که هرگز نتوانست از آن فراتر رود.
نوشتهها و ایدههای ریچارد واگنر
یهودستیزی
ریچارد واگنر که خود را فیلسوف میپنداشت، به وفور دربارهی موسیقی، دین و سیاست مینوشت. بسیاری از ایدههای او – بهویژه در مورد ناسیونالیسم آلمانی – پیشزمینهای برای ایدئولوژی نازی بودند. واگنر از جنجال دوری نمیکرد. او که متحد قیام نافرجام درسدن بود، در سال ۱۸۴۹ از آلمان به زوریخ گریخت. در دوران آرامش تبعیدش، این آهنگساز بیپروا در گفتار، پای به عرصهی فلسفه گذاشت و مقالههای فراوانی نوشت.
منفورترینِ این نوشتهها، یهودیت در موسیقی Das Judenthum in der Musik بود. او در این متنِ یهودستیزانه و تند و کینهتوز، به دو آهنگساز یهودی، مایربر و مندلسون، حمله کرد که هر دو عمیقاً واگنر را تحت تأثیر قرار داده بودند. واگنر در یک حملهی کلامی تند استدلال کرد که موسیقی آنها ضعیف است زیرا یهودی است، و بنابراین فاقد سبک ملی است.
بخشی از تحقیر واگنر حقیرانه بود. منتقدان تلویحاً واگنر را متهم میکردند که از مایربر تقلید میکند، و واگنر کینهتوز میخواست استقلال خود را از پیشرو یهودیاش ثابت کند. این عمل همچنین فرصتطلبانه نیز بود. در آن زمان، جریانی عوامگرایانه از یهودستیزی در آلمان در حال رشد بود. واگنر از این وضعیت برای مقاصد خود بهره میبرد.
با کسب مقبولیت بعدی این مقاله، فعالیت حرفهای مایربر به رکود گرایید. اگرچه واگنر تا زمان مرگش علیه موسیقی یهودی بدگویی میکرد، اما او آن یهودستیز متعصبی نبود که نازیها وانمود میکردند. او روابط نزدیکی با دوستان و همکاران یهودی داشت، مانند هرمان لوی، کارل تاوسیگ، و یوزف روبینشتاین. و دوستانش، مانند فرانتس لیست، از خواندن سخنان کینهتوزانهی او شرمسار بودند. در هر صورت توهینهای یهودستیزانهی ریچارد واگنر حدود ۷۰ سال بعد با ایدئولوژی نازی همخوانی داشت.
ناسیونالیسم آلمانی
در دیگر نوشتههایش، ریچارد واگنر اعلام کرد که موسیقی آلمانی برتر از هر موسیقی دیگری است. او استدلال میکرد که هنر آلمانی، ناب و روحانی است و عمق دارد، در حالی که موسیقی ایتالیایی و فرانسوی سطحی است.
در اواسط قرن نوزدهم در اروپا، ناسیونالیسم در خلأیی که کلیسا از خود به جا گذاشته بود، ریشه دوانده بود. شهروندان در «اجتماعی تخیلی» متشکل از قومیت و میراث مشترک، به دنبال هویت بودند. این موضوع به موسیقی نیز سرایت کرد. آهنگسازان تلاش کردند تا ویژگیهای سبک ملی خود را تعریف کنند. واگنر در رأس این ناسیونالیسم آلمانی قرار داشت. او خود را نگهبان میراث آلمان و جانشین طبیعی بتهوونِ بزرگ میدانست.
و اوج موسیقی آلمانی؟ اپرا. واگنر از داستانهای اپراهایش برای برانگیختن غرور آلمانی استفاده میکرد. مشهورترین اثر او، «حلقهی نیبلونگ» (Der Ring des Nibelungen)، بهشدت از اساطیر آلمانی بهره میبرد، در حالی که «استادآوازخوانان نورنبرگ» (Die Meistersinger von Nürnberg) به مردم عادی در نورنبرگ ادای احترام میکند. در مرکز پروژهی ناسیونالیسم او، جشنوارهی بایرویت قرار داشت. در روستای نهچندان معروف بایرویت، واگنر جشنوارهای را بنیان نهاد که به اجرای اپراهایش اختصاص داشت. معماری فِستاشپیلهاوس (Festspielhaus) عمداً برای غرق کردن تماشاگران در اپرا طراحی شده بود. حتی شیفتگان به این جشنواره «زیارت»های سالانه انجام میدادند، که به آن شخصیتی شبهمذهبی میبخشید. بایرویت مرکز اپرای آلمانی بود که ساخته شده بود تا نشان دهد موسیقی آلمانی چقدر برتر است. بعدها ایدئولوژی ریچارد واگنر با دستور کار نازیها همخوانی پیدا کرد. ناسیونالیسم آلمانی شدید و یهودستیزی او باعث شد قهرمان جنبش هیتلر شود.
دلدادگی هیتلر به واگنر
هیتلر از سنین پایین شیفتهی آثار واگنر بود. جدای از باورهای آهنگساز، چیزی در اپراهای واگنر با روح هیتلر سخن میگفت، و این علاقهمند به موسیقی، واگنر را به عنوان یک نماد پذیرفت. در ۱۲ سالگی، هیتلر زمانی که برای اولین بار اجرای «لوهنگرین» (Lohengrin) را دید، عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفت. در «نبرد من» (Mein Kampf)، او همذاتپنداری فوریاش با عظمت اپرای واگنری را توصیف میکند. و بنا بر گزارشها، این اجرای «رینزی» (Rienzi) در سال ۱۹۰۵ بود که الهامبخش او شد تا سرنوشتی در سیاست را دنبال کند. هیتلر به شکلی عاطفی با واگنر ارتباط برقرار کرد. در سالهای بین دو جنگ، این سیاستمدار نوپا به دنبال خانوادهی واگنر رفت. در سال ۱۹۲۳، او از خانهی واگنر بازدید کرد، به آرامگاه واگنر ادای احترام کرد و تأیید دامادش، هیوستون چمبرلین، را به دست آورد. او دوستی صمیمانهای با وینیفرد واگنر برقرار کرد، که او را «گرگ» لقب داد. عروس آهنگساز حتی کاغذی را برای او فرستاد که «نبرد من» احتمالاً روی آن نوشته شده بود. به هر دلیلی، موسیقی واگنر هیتلرِ نوجوان را تحت تأثیر قرار داد. بنابراین وقتی هیتلر به قدرت رسید، ریچارد واگنر را نیز با خود همراه ساخت. در دوران دیکتاتوری هیتلر، سلیقهی شخصی او نسبت به واگنر، به طور طبیعی، به سلیقهی حزبش تبدیل شد.
کنترل شدید موسیقی در آلمان نازی
در آلمان نازی، موسیقی ارزش سیاسی داشت. مانند هر جنبهی دیگری از جامعهی آلمان، دولت تدابیر شدیدی را برای کنترل آنچه مردم میتوانستند گوش دهند، اعمال کرد. موسیقی را دستگاه تبلیغاتی [نازیها] ربود. گوبلز تشخیص داد که هنر و فرهنگ میتواند ابزار قدرتمندی برای پرورش جامعه باشد و به اتحاد آلمانِ مفتخر کمک کند.
برای این منظور، «اتاق موسیقی رایش» (Reichsmusikkammer) خروجی موسیقی در آلمان را به شدت تنظیم میکرد. همه موسیقیدانان باید به این نهاد تعلق میداشتند. اگر میخواستند آزادانه آهنگسازی کنند، باید با دستورالعملهای نازی همکاری میکردند. سانسور شدیدی در پی آمد. نازیها موسیقی آهنگسازان یهودی مانند مندلسون را از چاپ یا اجرا پاکسازی کردند. جنبش اکسپرسیونیسم برچیده شد؛ آتونالیتهی آوانگارد (پیشرو) شونبرگ و برگ «باکتری» تلقی شد. و در «نمایشگاه هنر منحط»، موسیقی سیاهپوستان و جاز به شدت مورد نکوهش قرار گرفتند. موسیقیدانان فوجفوج به تبعید گریختند تا آزادی هنری خود را در برابر این سیاست پاکسازی محافظت کنند. در عوض، اتاق موسیقی رایش موسیقی «ناب» آلمانی را ترویج کرد. با رجوع به گذشته برای ایجاد یک میراث مشترک، آنها آهنگسازان بزرگ آلمانی مانند بتهوون، بروکنر – و ریچارد واگنر را ستایش کردند.
پرستش واگنر
رژیم نازی از ریچارد واگنر به عنوان نماد قدرتمند فرهنگ آلمان حمایت میکرد. آنها ادعا میکردند که با بازگشت به ریشههای خود، آلمان میتواند جایگاهش را بازیابد. بدین ترتیب، واگنر به پای ثابت رویدادهای مهم دولتی، از جشن تولد هیتلر گرفته تا گردهماییهای نورنبرگ، تبدیل شد. انجمنهای واگنر نیز در سراسر آلمان شکل گرفتند.
جشنواره بایرویت به نمایشی از پروپاگاندای نازی تبدیل شد. هیتلر بارها مهمان این جشنواره بود و با تشریفاتی باشکوه و تشویقهای سرسامآور وارد میشد. پیش از جشنوارهی سال ۱۹۳۳، گوبلز اپرای «استادآوازخوانان» (Der Meistersinger) را پخش کرد و آن را «آلمانیترینِ همهی اپراهای آلمانی» نامید. در طول جنگ جهانی دوم، بایرویت به شدت مورد حمایت مالی دولت بود. با وجود جنگ تمامعیار، هیتلر اصرار داشت که این جشنواره تا سال ۱۹۴۵ ادامه یابد و تعداد زیادی بلیت برای سربازان جوان خرید.
در داخائو، موسیقی واگنر از بلندگوها پخش میشد تا مخالفان سیاسی در اردوگاه را دوباره آموزش دهد. و هنگامی که نیروهای آلمانی به پاریس حمله کردند، برخی از آنها نسخههایی از «پارسیفال» (Parsifal) واگنر را در خانههای غارتشدهی موسیقیدانان فرانسوی گذاشتند تا پیدا کنند. همانطور که روزنامهی فولکیشر بئوباختر (Völkischer Beobachter) نوشت، ریچارد واگنر به یک قهرمان ملی تبدیل شده بود. برخی نیز واگنر را به عنوان پیشگوی ناسیونالیسم آلمانی مینوشتند. آنها گمان میکردند که واگنر رویدادهای تاریخی مانند شروع جنگ، ظهور کمونیسم، و مسئلهی یهودیت را پیشبینی کرده بود. در اسطورههای قهرمانانه و شوالیههای تویتونی او، استعارهای برای نژاد آریایی استخراج میکردند. پروفسور ورنر کولز واگنر را چنین نامید: «راهگشای رستاخیز آلمان، زیرا او ما را به ریشههای طبیعتمان که در اساطیر ژرمنی مییابیم، بازگرداند.» البته چند زمزمهی نارضایتی نیز وجود داشت. همه موافق نبودند که واگنر به زور به خوردشان داده شود. نازیها بنا بر گزارشها در سالنهای اپرای واگنر به خواب میرفتند و هیتلر نمیتوانست با سلیقهی عمومی برای موسیقی محبوب مقابله کند. اما دولت به طور رسمی ریچارد واگنر را تقدیس کرد. اپراهای او تجسمبخش ایدهآل موسیقی ناب آلمانی بودند و به کانونی تبدیل شدند که ناسیونالیسم میتوانست پیرامون آن رشد کند.
استقبال از ریچارد واگنر در دنیای امروز
امروز، غیرممکن است که واگنر را اجرا کرد بدون آنکه این تاریخ سنگین را به ذهن آورد. اجراکنندگان با این پرسش دست و پنجه نرم کردهاند که آیا میتوان او را از موسیقیاش جدا کرد؟ در اسرائیل، واگنر اجرا نمیشود. آخرین اجرای «استادآوازخوانان» (The Meistersinger) در سال ۱۹۳۸، زمانی که خبر «شب بلورین» (Kristallnacht) منتشر شد، لغو گشت. امروز در تلاشی برای کنترل حافظه عمومی، هر اشارهای به واگنر با جنجال مواجه میشود.
اما این موضوع بهشدت مورد بحث است. واگنر سهم خود را از طرفداران یهودی داشته است، از جمله دانیل بارنبویم و جیمز لوین. و سپس طنز تلخ تئودور هرتسل نیز وجود دارد، که هنگام تهیه پیشنویس اسناد بنیانگذاری صهیونیسم، به «تانهاوزر» (Tannhäuser) واگنر گوش میداد.
میتوان از نقد نوین اواسط قرن بیستم الگو گرفت. این جنبش خوانندگان (یا شنوندگان) را تشویق میکرد که هنر را به خاطر خود هنر، گویی خارج از تاریخ است، قدر بدانند. به این ترتیب میتوان از یک اپرای واگنری لذت برد، بدون آنکه به مقاصد واگنر یا زندگینامهی بحثبرانگیز او توجه داشت.
اما ممکن است هرگز نتوان واگنر را از این تاریخ جدا کرد. سرآخر همین ناسیونالیسم آلمانی بود که واگنر از طریق بایرویت محقق کرد و به نسلکشی انجامید. مورد ریچارد واگنر و نازیها، به عنوان هشداری جدی علیه سیاستهای طرد در هنر امروز، باقی مانده است.
منبع:
How Richard Wagner Became a Soundtrack to Nazi Fascism written by Kathryn Stranex. Jan, 3, 2022. The Collector